رفتی و خاطره ها را سوزاندی
نفرت همین حوالی پرسه میزد
من پنجره ها را بستم
درها را قفل کردم
چشمانم را به قاب عکس شکسته ات دوختم
و فریاد زدم:
نفرت من را با تو کاری نیست
من هنوز هم دوستش دارم.
غم نوشت : بخدا هنوز واسم عزیزی. چرا آخه لعنتی. چراااااا
درباره این سایت